https://srmshq.ir/yw6hgl
«علی خسروی» متولد ۱۳۲۷ در کرمان است. او در زمینههای طراحی، نقاشی، تصویرسازی، گرافیک و ... از هنرمندان برجستۀ هنرهای تجسمی ایران است و آثار شاخص و ماندگاری را خلق کرده است. خسروی یکی از تکنیکیترین هنرمندان معاصر ایران است که تسلط و اشراف او بر طراحی، نقاشی و گرافیک در تمام آثارش نمایان است. او در عرصۀ پرتره، از مفاخر هنرمندان ایران است؛ اما این هنرمند پرکار و خلاق، همواره دور از هیاهو و غوغا بوده و از خودنمایی پرهیز دارد. هرچند این تواضع و فروتنی نباید باعث نادیده گرفتن اهمیت و جایگاه این هنرمند بزرگ شود.
خسروی در دوران دبیرستان در دبیرستان پهلوی کرمان با دوستانش «علیاکبر عبدالرشیدی»، «داریوش فرهنگ» و «سید یوسف جعفری»، روزنامه دیواریای داشتند که او کار طراحی آن را بر عهده داشت و در هر شماره پرترهای از معلمان و مدیران مدرسه را میکشید که توجه همه را به خود جلب کرده بود. از این جمع، سید یوسف جعفری از دنیا رفت، اما دوستی علی خسروی با داریوش فرهنگ ادامه پیدا کرد و خسروی در سال ۱۳۵۹ عکاسی اولین فیلم داریوش فرهنگ با نام «رسول پسر ابوالقاسم» را انجام داد. بعدتر در ۱۳۶۵، پوستر فیلم «طلسم» از ساختههای مهم داریوش فرهنگ را طراحی کرد که از آثار شاخص او به شمار میرود. او همچنین در زمان تحصیل بهعنوان خطاط در سینما «مهتاب» کرمان کار میکرد و اعلانات سینما را با دست مینوشت. تسلط خسروی بر خوشنویسی بعدها در طراحیِ نشانها و تیتر پوسترها و عنوان کتابها خود را نشان داد به گونهای که از نقاط عطفِ زیبایی بصری آثار او است.
«علی خسروی» از مهمترین هنرمندان ژانر پرترهکشی در پیش از انقلاب است که شیوۀ خاص او در طراحی پرتره بر روی جلد مجلۀ «نگین» دیده شد و پس از انقلاب هم این شیوه را در مجلۀ «سروش» ادامه داد. خسروی با تصویر کردن چهرۀ موسیقیدانان در کتاب «نقشی به یاد»، نام خود را در این عرصه ماندگار کرد. او طراحی چهرۀ مفاخر فرهنگ و ادب و هنر را ادامه داد و پرترههایی از نامداران فرهنگی، ادبی و هنری ایران از دورۀ قاجار تا امروز را تصویر کرده است.
در دهۀ ۵۰ خورشیدی، نام «علی خسروی» را در کنار امضای «مرتضی ممیز» در پوسترهای فیلم «طبیعت بیجان» (سهراب شهید ثالث، ۱۳۵۳)، فیلم «غریبه و مه» (بهرام بیضایی، ۱۳۵۴) فیلم «گوزنها» (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۵) و پنجمین جشنوارۀ جهانی فیلم تهران (۱۳۵۵) میبینیم. خسروی همچنین بهعنوان دستیار ممیز به طراحی و اجرای اقلام تبلیغی و صفحهآرایی بولتنها و نشریات نهمین جشن هنر شیراز (۱۳۵۴) و پنجمین جشنوارۀ جهانی فیلم تهران (۱۳۵۵) پرداخت.
خسروی در گروه گرافیک و عکاسی هفتهنامۀ «تماشا» فعالیت داشت. هفتهنامۀ «تماشا» که در ۱۳۴۹ تأسیس شد و بعد از انقلاب به «سروش» تغییر نام پیدا کرد، نشریۀ هفتگی رادیو و تلویزیون ملی بود که در انتشارات سروش تولید میشد.
پیش از انقلاب، علاوه بر تصویرسازی مطبوعاتی برای نشریۀ «تماشا»، برای «نگین» و «رودکی» هم تصویرسازی کرد و از دهۀ ۵۰ خورشیدی به طراحی پوستر تئاتر، موسیقی و فیلم پرداخت. از مهمترین پوسترهای سینمایی او در بعد از انقلاب، میتوان به طراحی پوستر فیلمهای «سراب» (حمید تمجیدی، ۱۳۶۵)، «طلسم» (داریوش فرهنگ، ۱۳۶۵)، «گل سرخ» (حمید تمجیدی، ۱۳۶۹) و «مسافران» (بهرام بیضایی، ۱۳۷۱) اشاره کرد. او در عین حال در زمینۀ طراحی روی جلد آلبومهای موسیقی هم تجربیات ارزشمندی دارد.
آثار خسروی در اردیبهشت ۱۳۵۵، در نمایشگاه «۵۰ سال گرافیک ایران» که در گالری «مهرشاه» برگزار شد، به نمایش درآمد. این نمایشگاه که از فعالیتهای کمیتۀ فرهنگی سندیکای گرافیستهای تهران بود، توسط «مرتضی ممیز» برگزار شد و پوستر آن را «قباد شیوا» طراحی کرد.
او بعد از انقلاب، روی جلد کتابها و مجلات بسیاری را طراحی کرده است. در دهۀ ۶۰ طراحیهای بسیاری برای هفتهنامۀ «سروش» کشید که در داخل و روی جلد نشریه چاپ شدند. در ۱۳۶۵ با نمایش اثرش در سالانۀ گرافیک ایران، قدرت ویژۀ خود را در طراحی و القای احساس اثر در نقاشی از پرترۀ «علیاکبر دهخدا» به نمایش گذاشت. خسروی در این نمایش سالانه، سه پوستر (فیلم «طلسم» و دو پوستر به زبان انگلیسی به نامهای «پل آزادی» و «تاریخ خوشنویسی در ایران»)، یک تصویرسازی (پرتره دهخدا) و یک نشانه (مرکز فرهنگی بلال) را به نمایش گذاشت که نشان او بهعنوان اثر منتخب، برگزیده شد. در ۱۳۶۸ در دومین نمایشگاه گرافیک ایران شرکت کرد و باز هم در رشتۀ طراحی نشانه، برندۀ جایزه شد.
در سال ۱۳۶۹ نمایشگاهی با نام «نقشی به یاد...» در گالری سبز برگزار کرد. این نمایشگاه پرترههایی از هنرمندان موسیقی کشور بود. در ۱۳۷۰ کتابی با همین نام از مجموعه آثار خسروی منتشر شد شامل پرترههایی از هنرمندان موسیقی ایران از دوران قاجار تا دوران معاصر. این کتاب بعد از ۱۴ سال در ۱۳۸۴ توسط موسسۀ فرهنگی و هنری ماهور، تجدید چاپ و پرترههای بیشتری به کتاب افزوده شد. کتاب «نقشی به یاد...» تنها کتاب مستقل طراحی پرتره از مفاخر ایران و دربرگیرندۀ ۲۴۵ پرتره در ۱۵ بخش است.
در سال ۱۳۶۹ همچنین «کیوان سپهر» بهمناسبت سومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابی با عنوان «یاد و تجلیل خادمان کتاب و دستیاران انتشار آن» گردآوری کرد که علی خسروی، پرترۀ نویسندگان و دستاندرکاران صنعت نشر را در آن طراحی کرد.
در سال ۱۳۷۷ کتاب «حکایت آشنایی من با ...» نوشتۀ «احمدرضا احمدی» با طراحی «علی خسروی» توسط نشر ویدا منتشر شد. کتاب دربارۀ ۱۶ شاعر، موسیقیدان، نویسنده، سینماگر، طنزنویس، مترجم و نقاش است که احمدرضا احمدی با آنها معاشر و دوست بوده است.
در دهۀ ۷۰، ۸۰ و ۹۰ خورشیدی، پرترههای متعددی از شاعران، فیلسوفان و ادیبان را روی جلد کتابهای مختلف کار کرده است. ازجمله انتشارات آبان (پرتره عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی)، انتشارات شهریاران (پرتره فردوسی و شهریار)، انتشارات نیلوفر (پرتره آلبرکامو، مارکس، هگل)، انتشارات سروش (پرتره سهراب) و ... که در نمایشگاه «۳۵ سال طراحی جلد کتابهای معاصر ایران» در خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد؛ اما در ۱۳۹۵ او این کار را برای روی جلد یک مجله انجام داد. از شماره چهارم گاهنامه فرهنگ و هنر استان کرمان با نام «جُنگ هنر مس»، آثار علی خسروی بر روی جلد مجله منتشر شد.
علی خسروی، لوگوی ماهنامۀ فرهنگی اجتماعی «سرمشق» را که از ۱۳۹۴ آغاز به انتشار کرد، طراحی کرده که از نخستین شماره بر جلد آن نقش بسته است. همچنین آثار پرتره و نقاشی او روی جلد و در صفحات داخلی برخی از شمارههای ماهنامۀ «سرمشق» منتشر شده است. خسروی از اولین شمارۀ فصلنامۀ «آنگاه» که از آذر ۱۳۹۵ شروع به انتشار کرد با این نشریه همکاری داشته و برای هر شمارۀ آن طراحی کرده و پرترههای خسروی در صفحات داخلی فصلنامۀ «آنگاه» منتشر شده است.
در ۱۳۹۴ نشر نظر کتابی جیبی از آثار او با نام «گزیده آثار گرافیک و تصویرسازی» چاپ کرد. این کارها گزیدهای کوچک از هزاران اثر هنری علی خسروی از ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۳ بود؛ گزیدهای از آثار شامل ۱۳۹ اثر پوستر، تصویرسازی مطبوعاتی، تصویرسازی برای سیدی موسیقی، طراحی، نقاشی، لوگو و روی جلد کتاب و نشریه.
در سال ۱۳۹۵ در نمایشگاه گروهی «دوستداران هفت ثمر» شرکت کرد. در ۱۳۹۸ در دو نمایشگاه گروهی گالری افرند با نام «+نودوهشت» و «دفترچه» با ارائه اثر حضور یافت. همچنین در سال ۱۳۹۸ در نمایشگاه گروهی «هنرمارت گالری سهراب» و در سال ۱۳۹۹ در نمایشگاه گروهی «دوستداران هفت ثمر» شرکت کرد. خسروی همچنین در سال ۱۳۹۹ داور مسابقۀ بینالمللی پوستر با عنوان «حمله کرونا به جامعه بشری» شد و در همین سال به عنوان هنرمند مدعو در نمایشگاه پوستر «ممیز؛ هنر به مثابه یک حرفه» در موزۀ گرافیک ایران شرکت کرد و اثرش در کتاب نمایشگاه چاپ شد. او در این رویداد، یکی از پرترههای ممیز را از مجموعه پوستر «بزرگان ایرانزمین» در اندازه ۱۰۰ در ۷۰ سانتیمتر به نمایش گذاشت.
علاقۀ علی خسروی به فرهنگ ایران باعث شده مجموعه پوستری با نام «بزرگان ایرانزمین» مجموعهای از پرترههای بزرگان هنر و ادب کشور را در اندازه ۱۰۰ در ۷۰ سانتیمتر طراحی کند. این پوسترها از عناصر سادهای همچون تاش رنگی و فونتهای خوانا و پرترههای هاشوری طراحی شدهاند. در این پوسترها تاریخ تولد و فوت اشخاص و شغل آنها ذکر شده است. از این منظر این پوسترها به تعریف کلاسیک پوستر یعنی «آموزش و اطلاعرسانی»، متعهد هستند.
(برگرفته از پژوهش سید امیر سقراطی، با عنوان «علی خسروی، چهرهنگار تاریخ و فرهنگ ایران»)
متن کامل این مطلب رو در شماره ۵۸ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
https://srmshq.ir/m4ps2r
من این افتخار را دارم که قریب به ۶۰ سال با «علی خسروی» دوست هستم. در برخی مناسبتها با یکدیگر همکاری هم داشتهایم که برای من مایۀ افتخار و مباهات است. صحبت کردن در مورد کسی که شش دهه با او ارتباط دارید، سخت است چون به اندازۀ همۀ این سالها، شناخت و خاطره وجود دارد.
در مورد شخصیت علی خسروی، آنچه میگویم فارغ از هرگونه مداهنه و مبالغه است. ایشان یک انسان بسیار خوب است و ویژگیهای انسانی والایی دارد؛ خصلتهای بارزی در او وجود دارد و کسانی که ایشان را میشناسند تأیید میکنند؛ ازجمله اینکه ایشان بسیار مهربان و رقیقالقلب هستند و این مهربانی همیشه در زندگیشان جاری بوده. من هرگز علی خسروی را نامهربان، کینهتوز، بدزبان و حسود ندیدم. او همیشه از دیگر هنرمندان کشور به نیکی یاد میکند؛ هیچوقت نقد را با کاستن از ارزش هنر دیگر هنرمندان مخلوط نکرده و برای همۀ هنرمندان در همۀ عرصهها احترام قائل است. من هیچوقت دشمنی و خشونت از ایشان ندیدم. در دوستی، یاری است یاور، شنوا و همراه با سعۀ صدر. شنوا از این بابت که اگر شما ساعتها برای ایشان درد دل کنید، حتماً صحبت شما را گوش میکند و میتوانید اطمینان داشته باشید که این صحبتها در حافظۀ قوی او باقی میماند و در سالهای بعد هم آن را به یاد میآورد. آقای خسروی در کار هنریاش سخاوت عجیبی دارد و در بخشش آثار هنری خود به دیگران و آموختن هنرش به دیگران سخاوتمند است.
در مورد وجه هنری علی خسروی، نمیتوانم زیاد اظهارنظر کنم چون با اینکه کمی با هنر آشنا هستم، اما منتقد هنری نیستم. آنچه میتوانم بگویم این است که خسروی یک هنرمند بالفطره است؛ ایشان، قبل از اینکه در دانشکده و کلاسهای هنری تحت آموزش هنر قرار بگیرد، با تسلط کامل، خلاقیتهای بالفطرهای را که در وجودش بود، متجلی میکرد. یادم هست گاهی در ساعات تفریح با یک تکه گچ روی تختۀ کلاس، نقشهایی میکشید که موجب حیرت همکلاسیها و حتی معلمهایی میشد که وارد کلاس میشدند. بعدها او با یک مداد و کاغذ به خلاقیتهای درخشانی دست میزد که برای همۀ ما حیرتانگیز بود. اغلب کسانی که همکلاس و دوست علی خسروی بودند، سعی میکردند یکی از آثار او را داشته باشند. خود من، آن دوران از ایشان خواهش کردم تعداد زیادی طرح پرتره از پدربزرگ، پدر، مادر، دایی و خودم برایم بکشد؛ آقای خسروی هم که علاقۀ عجیبی به کشیدن پرتره داشت، لطف کرد و این تصاویر را با مداد کنته برایم کشید. این بالفطره بودن هنرمندی ایشان موجب شد در زمانی که ما هیچکدام نمیتوانستیم مسیر زندگی، تحصیل و حرفه و شغل خود را انتخاب کنیم، آقای خسروی در مسیر دلخواهش که نقاشی و گرافیک بود، پیش برود. ایشان در حوزۀ هنر در شاخۀ فوتورئالیسم به خلاقیت و مقام بالایی رسید. در حوزۀ گرافیک، علی خسروی در دورۀ دانشجویی توسط مرحوم «مرتضی ممیز» که از ایشان بهعنوان بزرگترِ هنر گرافیک در ایران یاد میشود، انتخاب شد و سالها در دفتر ایشان همکاری داشت و از کار کردن با ممیز که افتخاری برای گرافیستها بود، بهرهها برد. این دو نکته، یعنی خلاقیت هنری ذاتی خسروی و آموزههایی که در قالب همکاری با ممیز به دست آورد، به دستیابی ایشان به جایگاههای بالاتر در هنر کمک کرد. کارهای علی خسروی ابتدا هنر گرافیک توأم با نقاشی بود و الآن ۹۰ درصد آنها نقاشی است که علاقۀ اصلی علی خسروی بوده است. آقای خسروی از هنرمندان برجستۀ ایران و از برجستهترین هنرمندان کرمانی است، منتها بهخاطر تواضع و فروتنی فراوان و ذاتی که دارد، چندان در موردشان شناخت عمومی حاصل نشده و این نقصی است که من متوجه جامعۀ هنری و رسانهای کرمان میدانم. خوشحالم که این بار یکی از مجلههای خوب کرمانی به این نکته توجه کرده است. این تواضعی که ایشان دارند، یک عارضهای است که در همۀ کرمانیها و بهویژه هنرمندان و نخبگان کرمانی وجود دارد. متأسفانه همین باعث شده جایگاه واقعی ایشان مغفول واقع شود.
آقای خسروی علاوه بر کار نقاشی و گرافیک، هنرشناس هم هست و از ویژگیهای بارز او شناخت عمیقی است که از سینما دارد، چون از شیفتگان سینما بهخصوص سینمای نئورئالیسم است که کارشناس این حوزه بوده و شناخت عمیقی در این زمینه دارد.
در کنار آثار بسیار متنوع و زیادی که نتیجۀ پرکاری هنری علی خسروی بوده، به دو مجموعه اثر از ایشان میتوانم اشاره کنم؛ یکی از این مجموعه آثار به چاپ رسیده و دیگری در دست چاپ است. هر دوی آنها نقاشیهای پرترهای است که به سبک و شیوۀ خاص آقای خسروی کشیده شده است. آنچه من از این مجموعهها و پرترهها فهمیدم و میتوانم بیان کنم، توجه ایشان به مشاهیر است که بازگوکنندۀ توجه او به تاریخ و جامعۀ پیراموناش است. خسروی در این آثار، موسیقیدانان، نویسندگان، شاعران و هنرمندان در عرصههای مختلف و ازجمله زنان برجستۀ تاریخ ایران را صورتگری کرده که برخی از آنها در مجلهها و کتابهای مختلف به کار رفته است. این مجموعه از آثار آقای خسروی، علاوه بر اینکه بازگوکنندۀ جایگاه هنری ایشان است، نشان میدهد که او به چه کسانی علاقه دارد.
متن کامل این مطلب رو در شماره ۵۸ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
https://srmshq.ir/z75eml
در میان هنرمندان کرمان مقیم مرکز، کسی را نمیشناسم که به اندازۀ «علی خسروی» دوست و رفیق کرمانی داشته باشد. درواقع دوستان علی خسروی، طیف وسیعی از گروههای مختلف را تشکیل میدهند که سرشماری فرضی آنها جز از طریق دستهبندی مقدور نیست. در مجموع میتوان آنها را به دو دستۀ اصلی تقسیم کرد. دوستان کرمانی و دوستان غیرکرمانی (این دسته الزاماً تهرانی نیستند، دوستان دیگر بلاد و شهرستانها را هم شامل میشوند!) یک تقسیمبندی دیگر هم میتوان در این میان انجام داد و آن دوستان قدیم و دوستان جدید علی آقا هستند. این تقسیمبندی در میان هر دو گروه دوستان کرمانی و غیرکرمانی هم جواب میدهد.
یعنی دوستان قدیمی کرمانی و دوستان جدید کرمانی ایشان قابل شناسایی و تفکیک هستند. اگر قرار بر تفکیک گروههای مختلف باشد، البته با توجه به تنوع شخصیتی، میتوان آنها را به اعتبار صفات و ویژگیهای مشترک در جهات مختلف تقسیم و شناسایی کرد. در این مختصر بنا ندارم برای شناسایی دوستان آقای خسروی وارد تقسیمبندیهای ریزتری شوم، بیشتر هدفم از طرح این امر، اشاره به یک واقعیت مهم و قابل اعتنایی است و آن، اینکه علی آقا دوستان بسیاری دارد. دوستان ایشان بیشتر قدیمی و عموماً کرمانی هستند. عمر دوستی بسیاری از این دوستان به بیش از پنجاه سال میرسد. آقای خسروی از معدود افرادی است که هنوز با دوستان دبیرستانی خود رفتوآمد دارد و نکتۀ عجیبتر اینکه امکانی برای تفکیک دوستان ایشان به ذکور و اناث فراهم نشد وگرنه من باکی ندارم که این تقسیمبندیها را تا گروههای دو، سه نفری هم ادامه دهم که البته راه به جایی نمیبرد، مگر اینکه ابتدا به تفکیک دوستان به گروه مجرد و متأهل و اصلاً بگذریم؟!
به نظر میرسد تفکیک دوستان در گروه دوستان هنرمند و غیرهنرمند، دوستان همکار و غیرهمکار، دوستان همکلاسی و دوستان غیرهمکلاسی هم بتواند نتایج ارزندهای دهد که عجالتاً در پی آن نیستیم. در این دستهبندیها دوستان خانوادگی هم قابل اعتناست که آن نیز در بحث ما جایی ندارد. همین را بگویم که جناب خسروی از آن دست هنرمندان است که قرابت دوستانه را بعضاً مقدم بر قرابت خویشاوندی و پسرخاله و دخترعمو و زندایی و شوهرعمه میداند و این البته حسن بزرگی است که بد نیست (بهخصوص در این دوره) سرمشق دوستان اهل سعادت قرار گیرد.
متن کامل این مطلب رو در شماره ۵۸ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
https://srmshq.ir/g7xoku
آشنایی من با استاد «علی خسروی» به بیستوپنج سال پیش برمیگردد؛ زمانی که تازه در روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه مشغول به کار شده بودم. اولین دیدار ما، در یکی از مأموریتهای تهران رقم خورد؛ وقتی بود که به اتفاق رئیسِ خودم جناب آقای ناصر موسیپور ـ که خدایش به سلامت دارد ـ به دفتر کار آقای خسروی رفتیم. استاد خسروی، محضری دلنشین داشت و از همان زمان، بنده به گروه دوستداران ایشان پیوستم. در ابتدای کار، رابطۀ ما بیشتر رابطۀ کاری بود و بهتدریج، به رابطهای دوستانه بدل شد. استاد خسروی در طراحی بروشور و کتاب و دیگر اقلام چاپی، مددکار ما بودند. بنده هیچ سررشتهای از امور طراحی و گرافیک ندارم، اما بهعنوان یک مخاطب عام، سلیقۀ استاد خسروی را در طراحی بسیار دوست دارم؛ بالأخص در اعتدالبخشی به سفیدیهای کار و استفاده از انرژیِ فضاهای خالی. اذعان میکنم که در طول این نیم قرن همکاری و آشنایی در مس سرچشمه، گاهی مدیرانی داشتیم که اهمیتی برای سبک شخصی قائل نبودند و بلکه درکی از این موضوع نداشتند؛ بنابراین، گاهی ارتباط کاری مس و استاد، دچار افت و خیز و تلاطم میشد؛ اما در ارادت و اعتقاد قلبی من به هنر ایشان هیچ تأثیری نداشت.
در سال ۱۳۸۴، یک نسخه از کتاب «نقشی به یاد...» به امضای استاد خسروی نصیب من شد که یادگاری ارجمند از هنر چهرهپردازی ایشان است و وجهی بارز از شخصیت هنریِ این هنرمند کرمانی را عرضه میدارد. «نقشی به یاد...»، دربردارندۀ طراحیِ پرترۀ ۲۴۵ هنرمند تاریخ موسیقی ایران از اواخر دورۀ قاجار تا امروز است و سندی یگانه هم در حوزۀ موسیقی به شمار میرود و هم در هنرهای تجسمی. طرحهای سیاهقلم استاد خسروی واجد کیفیتی است که برقراری ارتباط با سوژه و تصویرسازیِ ذهنی از او را برای همۀ مخاطبان امکانپذیر میکند و این امر، برای کسانی که با استادان موسیقی آشنایی نزدیکتری داشتهاند و دارند، حس و حال خاص ویژهتری دارد.
خوشبختانه استاد، جلد دوم این اثر را آمادۀ نشر کرده است. در این جلد، پرترۀ هنرمندان و فرهنگآفرینان و نامدارانِ ایرانزمین در حوزههای نقاشی، خوشنویسی، گرافیک، مجسمهسازی، معماری، عکاسی، هنرهای نمایشی، شعر، داستان، ترجمه و پژوهش عرضه شده است. تنوع اسمها و چهرهها در این کتاب (حدود ۴۰۰ پرتره)، گویای سختکوشی و زبردستیِ استاد در فنّ طراحی پرتره، بهکارگیری همزمانِ ظرافت و استحکام در خطوط، برخورد روانشناسانه با سوژه و در نهایت، خلقِ یک امضای خاص و ماندگار در این عرصه است.
از نیکبختیهای بنده و همکارانم در فصلنامۀ «جُنگ هنر مس» آن بود که از شمارۀ چهارم آن (بهار ۱۳۹۶) تا به امروز، جلد نشریه، مزیّن به طرحهای استاد علی خسروی است و اغراق نیست اگر بگویم که حسّ خوشایندی که مخاطبان نشریه در مواجهۀ اولیه با هر شمارۀ آن دارند، مرهون طرحهای ایشان است. سبکِ منحصربهفرد طراحیهای استاد خسروی، اعتبار و تمایز خاصی به نشریۀ ما بخشیده است و این موهبتی است بزرگ. بیگمان توصیفی که آقای «امیر سقراطی» از هنر استاد به دست داده، گویاترین و سزاوارترین توصیف در مورد ایشان است و گفتار کوتاه خودم را با همین جمله به پایان میبرم و به دستیاریِ واژهها، بر دستهایِ هنرآفرین استاد علی خسروی بوسه میزنم. «علی خسروی، چهرهنگار تاریخ و فرهنگ ایران و از مفاخر ماندگار هنر ایران است».
https://srmshq.ir/9gvjbm
تابستان سال یکهزار و سیصد و هشتاد و سه، پایتخت، منزل احمدرضا خانِ احمدی و پروژۀ عکاسی از ناموران کرمان در دهۀ هفتاد خورشیدی که آن زمان «مجموعۀ پرترههای مشاهیر کرمان» نام داشت.
فکر میکنم یکی از چیزهایی که باعث میشود که عکسهای پرترۀ من سکوت اختیار نکنند و با تماشاگر حرف بزنند، این است که من در موقع کار و عکاسی سعی میکنم با موضوع حرف بزنم و سکوت اختیار نکنم و همین هم شاخصۀ عکسهای من است. حالا اگر که بانو هم همراهم باشد که دو به یک میشویم و بیشتر میتوانیم با موضوع ارتباط برقرار کنیم؛ اما در زمان عکاسی از احمدرضا خان احمدی، ما سه به یک شدیم و دلیل آن هم اینکه بانو توانست با بانوی احمدرضا خان احمدی ارتباط بگیرد و ما سه نفر حرف میزدیم و من هم پشت دوربین در حال فعالیت بودم.
دلم میخواهد دو نکته را همین جا روشن کنم؛ اول، احمدرضا احمدی را معرفی نکردم به دو دلیل؛ اینکه با توجه به جایگاهی که در ادبیات ایران دارد، لزومی به معرفی ندارد و دوم هم اینکه اگر بخواهم او را معرفی کنم فکر میکنم بهنوعی توهین کردهام چراکه کمتر کرمانی اهل ادبیاتی هست که به او افتخار نکند و از او بهعنوان یکی از افتخارات کرمان یاد نکند. به همین خاطر میرویم سر اصل مطلب و اینکه اصلاً این موضوع چه ربطی به همشهری دیگرمان، علی خسروی دارد.
در حال عکاسی بودیم و از هر دری حرفی که یکدفعه احمدرضا خان احمدی پرسید: از علی خسروی هم عکس گرفتهای؟ علی خان خسروی را از طراحی «کتاب کرمان» در سالیانِ دور میشناختم و تنها کار ایشان را هم که واقعاً شاهکار بود همان «کتاب کرمان» میدانستم، اما اینکه احمدرضا خان احمدی گفت«اگر از علی خسروی عکس نگرفتهای ول معطلی!»حرف دیگری بود.
بقیۀ داستان هم که دیگر عین سریالها و فیلمهای ایرانی میتوانیم حدس بزنیم؛ احمدرضا احمدی کلی راجع به علی خسروی حرف زد و من هم مشتاق که از ایشان هم عکاسی کنم چراکه احمدرضا احمدی به این راحتی از هر کسی تعریف نمیکرد.
در این نوشته اصلاً قصدم این نیست که راجع به کار علی خسروی حرف بزنم که حتماً افراد کارشناستر از من هم هستند و در این ویژهنامه هم حتماً راجع به آنها نوشتهاند. اگر اجازه بدهید راجع به شخصیت او بنویسم.
اَلو! در جواب، صدایی پر از انرژی آمد که بله بفرمایین و در ادامه، حرفهای من؛ همانجا قرارمان برای عکاسی گذاشته شد.
پایتخت، شهرک غرب و بقیۀ قضایا. بهراحتی آنجا را پیدا کردم و نمیدانم چرا، اما اینجا جزو مواردی بود که بهتنهایی و بدون بانو رفته بودم. میتوانم کل مطلب را راجع به آن روز بنویسم، اما میخواهم برسم به دورۀ جدید. عکسهایم را گرفتم و چیزی که برایم جالب بود این بود که اول، علی خسروی از پیشوند استاد بهشدت بدش میآمد و تظاهر هم نمیکرد چراکه به محض اینکه میگفتم: استاد! او در جواب متلکی نهچندان آبرومند نثارم میکرد که باعث میشد دیگر برایش از کلمه استاد استفاده نکنم. دوم اینکه علی خسروی یک نقاش به تمام معنی خبره هم بود که این را در کارگاهش که بسیار بزرگ بود و در هر گوشهاش یک اثر هنری به چشم میخورد، بهعینه مشاهده کردم.
یادم نیست که آن روز راجع به کتاب هم حرف زدیم یا نه، ولی میخواهم یکدفعه از سال یکهزار و سیصد و هشتاد و چهار، بیایم سال یکهزار و سیصد و نود و هفت، یعنی سیزده سال بعد. اصلاً خاطرم نیست که چرا برای جمع و جور کردن کتاب«ناموران کرمان»در دهۀ هفتاد خورشیدی، برای مشاوره به علی خسروی پناه بردم.
خوشبختانه کتاب«ناموران کرمان»از لحاظ طراحی موردی نداشت و از آنجا که باید یک کلیشه درست میکردم آن را از قبل آماده کرده بودم و فقط تأیید را میخواست که خوشبختانه به تأیید رسید اما هنوز کلی کار داشت که من در آنها نهتنها تازهکار بلکه اصلاً کار نابلد بودم. همینجا باید در درجه اول از دکتر محمّدجواد فدایی که در آن زمان، معاون استانداری کرمان بودند و بعد به استانداری کرمان رسیدند، بابت پرداخت هزینۀ چاپ کتاب و از سید محمّدعلی گلابزاده، مدیر مرکز کرمانشناسی برای پشتیبانی کامل، تشکر خالصانۀ خودم را ابراز کنم.
برگردیم به شخصیت علی خسروی. از بدشانسی، آن زمان علی دیگر از کار خسته شده بود و تصمیم گرفته بود به کارهای دلی خودش بپردازد، اما خوشبختانه مرا از کمکهایش بینصیب نگذاشت. شاید برای خیلیها چندان مهم نباشد و فکر کنند که خب، چاپ یک کتاب که این همه گیر و گرفت ندارد. یک طراحی و لیتوگرافی و چاپ و صحافی و تمام؛ ولی اگر قدری موضوع را باز کنیم و قرار باشد یک کتاب نفیس چاپ شود، موضوع فرق میکند.
علی خسروی، در اولین قدم، در مورد چاپ کتاب به من گفت:«هرچند کتاب، تکرنگ و سیاه و سفید است ولی آن را باید با روش دیوتن چاپ کنی.»واقعیت این است که من چنین روشی به گوشم نخورده بود و در ادامه فهمیدم که به گوش خیلی از اهالی فن هم نخورده است. بگذریم که این روش را هر جایی نداشتند و در نتیجه از طرف ایشان به لیتوگرافی فرآیند گویا و آقای افضلی معرفی شدم و چقدر بهخاطر وجود علی خسروی به من محبت کردند. البته طراحی کتاب را هم همانجا آقای فراهانی و کار دیوتن را هم آقای رسایی به بهترین نحو انجام دادند.
متن کامل این مطلب رو در شماره ۵۸ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
https://srmshq.ir/x02ia5
سال ۱۳۸۴ بود؛ استاد ممیّز فوت کرده بود؛ تصمیم داشتیم با تعدادی از هم حرفهایهای کرمانی، نمایشگاهی را به مناسبت بزرگداشت ایشان برگزار کنیم. چند نفر محدود، من، مهدی جعفری، مجتبی یزدانپناه و حمید روحانی، قرار بود هر کدام تعدادی پوستر را آماده کنیم. این نمایشگاه در گالری «بوتیا» که آقای یزدانپناه و جعفری راه انداخته بودند برگزار میشد. مشغول شدیم و نمایشگاه را آماده کردیم. برای افتتاحیه از دوستانی از انجمن گرافیک ایران دعوت کردیم؛ همانجا بود که من برای اولین بار از نزدیک با «علی خسروی» آشنا شدم. قبل از آن دیدار، علی خسروی را از طریق آثار چاپشدهاش و همکاریای که با استاد ممیّز داشت، میشناختم. هنرمندی که بسیاری از پوسترها و جلد مجلاتی که استاد ممیّز طراحی میکرد را اجرا کرده بود و شاید بخش مهمی از جذابیت و تأثیر این آثار مدیون اجرای استادانۀ او بود. علاوه بر آن، طراحی و اجرای پوستر بسیاری از فیلمهای فارسی، نشان از تواندستی این هنرمند حرفهای دارد.
بعد از افتتاح نمایشگاه با حضور دوستان، خاطرم هست که با «مسعود سپهر» و «علی خسروی» رفتیم آتلیۀ «کلک نقشبند» برای دیدن نقاشیهای من؛ لطف و تشویقهای استاد فراموشنشدنی است.بعد از آن، مرتب و مکرر، استاد خسروی را دیدم و اکنون رفاقتی عمیق داریم.خسروی، نقاشی خاص است؛ او رانمیتوانم با هنرمند دیگری مقایسه کنم؛ علی خسروی، علی خسروی است؛ با تمام توانمندیهایی که دارد و مهربانی بیحد. با شور زندگیای که با اطرافیان به اشتراک میگذارد. بیتکلف دوستی میکند و عاشق نقاشی است؛ بهنحوی که خانۀ او بیشباهت به کارگاه نقاشان پرکاری که شرح زندگیشان را در کتابهای تاریخ هنر، میخوانیم، نیست. برای همۀ ما «خسروی» نقاش، تصویرگر، طراح گرافیک و یک دوست خوب است؛ یک کرمانی که میتوانیم به او افتخار کنیم؛ یک هنرمند که باید قدرش را بدانیم. مجموعههایی که از چهرۀ هنرمندان ایران و کرمان با قلم فلزی تصویر کرده و اهتمام جدی و بیشائبهای که برای فرهنگ و هنر ایران داشته، فاخر و بینظیر است.
این روزها پروژۀ جدید تحت عنوان «زنان خنیاگر» برای ادای دین به زنان هنرمندی که به موسیقی ایران خدمت کردهاند، چشمنوازی میکند و مشغولیت تازۀ ایشان است.